اگرقرار بود داستان زندگی خود را بنویسید ، شخصیت اصلی داستان چگونه بود ؟
قلم نویسندگان مشهدی در خدمت مسائل پیچیده این شهر زیارتی قرار ندارد
دربارۀ ما ارتباط با ما پیوندها جستجوی پيشرفته نقشه سايت آرشيو RSS
صفحه نخست ادبيات تاریخ و ت اندیشه و علوم اجتماعی جهانکتاب مدیریتکتاب دین انقلاب و دفاع مقدس دانش چندرسانهای استانها کودک و نوجوان هنر
Englishالعربية
داخلی صفحه جهانکتاب آرشيو گفت و گوی بلند
۰توصيه مطلب
سوالی که ایبنا از شش نویسنده بین المللی پرسید:
اگر قرار بود داستان زندگی خود را بنویسید، زندگی شخصیت اصلی داستانتان چگونه بود؟
از داستانهای ماجراجویانه تا فداکاریهای عاشقانه
تاریخ انتشار : شنبه ۲۱ آذر 1393
اگر قرار بود داستان زندگی خود را بنویسید، زندگی شخصیت اصلی داستانتان چگونه بود؟ این سوالی است که خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران از شش نویسنده مطرح بین المللی که ملیتهای متفاوتی دارند پرسیده است.
خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)_محمدرضا چارسوقي: در جشنواره فیلمنامه نویسی یکی از کشورهای آمریکای لاتین، چالش جالبی پیش روی گروهی از فیلمنامهنویسان گذاشته شد. مسئولان جشنواره از آنها خواستند تا فیلمنامه زندگی خود را بنویسند. رویارویی فیلمنامه نویسان با این چالش مسبب به وجود آمدن تعدادی از بهترین سناریوهایی شد که تاکنون بر اساس واقعیت زندگی یک انسان نوشته شدهاند. ایده برگزارکنندگان این جشنواره فارغ از ارزش هنری، ارزشی فلسفی دارد. آنچه که به این ایده ارزش فلسفی میبخشد نگاه کردن افراد به زندگی خود از دید سوم شخص است. همین شد که تصمیم گرفتم چالشی مشابه را پیش روی شش تن از بهترین نویسندگان دنیا قرار دهیم.
اگر قرار بود داستان زندگی خود را بنویسید، زندگی شخصیت اصلی داستانتان چگونه بود؟ این سوالی است که خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران از شش نویسنده مطرح بین المللی که ملیتهای متفاوتی دارند پرسیده است. اهمیت این سوال بیش از آن چیزی است که در نگاه اول به نظر میرسد. نگاه کردن به زندگی از دید سوم شخص، کسی که هیچ نقشی در هیچ کجای زندگی شما بازی نکرده و صرفا نظارهگر است، شما را به جواب سوال های مهمی میرساند. اینکه شخصیت شما مثبت است یا منفی ؟ ضعیف است یا قوی ؟ و از همه مهم تر اینکه آیا شما شخصیت اصلی داستان زندگی خود هستید؟ این سوالی نیست که صرفا از هنرمندان پرسیده شود، هریک از انسانها باید این سوال را از خود بپرسند و در پی یافتن جواب آن باشند. نویسندگانی که داستان خود را برای ما روایت کردهاند شش تن از بهترین نویسندگان دنیا از جمله الیسون مور، نامزد جایزه بوکرمن سال 2013 و نویسنده کتاب فانوس دریایی، ویکاس سواروپ ،نویسنده کتاب میلیونر زاغه نشین و سفیر هند در کشور کانادا، کارول میسون، نویسنده کتاب پس از آنکه رفتی و پرفروشترین نویسنده آمازون، جیمی فورد ،نویسنده کتاب هتلی در کنج تلخ و شیرین، لیلاز طاها، نویسنده کتاب تو بالاتر از عشقی و لویس پرایس، مجری سابق بی بی سی و نویسنده کتاب سواری انقلابی است.
داستان اول
کارول میسون
عنوان داستان: به حداکثر برس
زمانی که تصمیم به نوشتن کتاب گرفتم،اینکه بخواهم کتابی را که نوشتهام منتشر کنم تبدیل به هدف زندگیام شد و راهی که برای رسیدن به این هدف طی کردم به هیچ وجه آسان نبود. پیش از چاپ اولین کتابم،پنج رمان اولی را که نوشته بودم، برای بیش از صد ناشر فرستادم و هیچکدام از آنها قبول نکردند که رمانهایم را منتشر کنند. این قضیه واقعا من را از درون تخریب میکرد چراکه احساس میکردم پنج سال از عمرم تلف شده است. اما تصمیم گرفتم که یک رمان دیگر نیز بنویسم،بعد از نوشتن این رمان توانستم با یک مدیر برنامه فوق العاده ارتباط برقرار کنم،مدیر برنامهای که پیدا کرده بودم سبک نوشتنم را دوست داشت اما از داستان رمانم خوشش نمیآمد به همین دلیل به من توصیه کرد که یک کتاب دیگر هم بنویسم و این بار تمام قلبم را در اختیار کتابی بگذارم که مشغول نوشتن آن هستم. همین شد که من یک سال دیگر از عمرم را باز هم صرف نوشتن کتاب کردم، چراکه متقاعد شده بودم که اگر این مدیر برنامه پشت من باشد، صد در صد موفق خواهم شد. پس از اتمام این رمان آن را برای ناشران مختلف فرستادیم و تعداد زیادی از آنها به چاپ کتاب علاقه نشان دادند.اولش روحیهام خیلی بالا رفت اما بعد از مدت کوتاهی بار دیگر ناامیدی به سراغم آمد چرا که احساس میکردم که پایان کارم فرا رسیده، پایان سفری احساسی و ناامید کننده. با خودم فکر میکردم که شاید اینکه بخواهم کتابم را چاپ کنم اصلا هدف زندگیام نبوده. در همان اوقات، یک روز که داشتم سوار بر ماشین پیش شوهرم میرفتم رادیو بر حسب اتفاق شروع به پخش آهنگ "take it to the limit " از گروه eagles” کرد. این آهنگ فوق العاده است و واقعا متن تاثیرگذاری دارد ."یک بار دیگر قدرتت را به حداکثر برسان"، این جمله باعث شد که دوباره درباره زندگیام فکر کنم و برای رسیدن به چیزی که آرزویش را دارم با تمام قدرت تلاش کنم. همان جا بود که تصمیم گرفتم یک رمان دیگر هم بنویسم. یک سال بعد مدیر برنامههایم توانست کتابم را به یکی از بزرگترین ناشران بریتانیا بفروشد و از آنجا بود که زندگی حرفه من به عنوان یک نویسنده آغاز شد. پس اگر چیزی را میخواهید و توانایی رسیدن به آن را در خودتان میبینید، هرگز و هرگز متوقف نشوید. هرگز از تماشای رویاهایتان دست برندارید.
And it's so hard to change
Can't seem to settle down But the dream
I've seen lately keep on turning out
And burning out and turning out the same
So put me on a highway and show me a sign
And take it to the limit one more time
نوشته شده در تاریخ : شنبه 21آذرماه سال1393
سوالی که ایبنا از شش نویسنده بین المللی پرسید: اگر قرار بود داستان زندگی خود را بنویسید، زندگی شخصی
نتایج شوکه کننده تحقیقات گویای نزول تسلط دانش آموزان ایرانی در روخوانی فارسی
زندگی ,کتاب ,نویسنده ,یک ,داستان ,شخصیت ,زندگی خود ,خود را ,داستان زندگی ,شخصیت اصلی ,بود داستان ,بنویسید، زندگی شخصیت ,متفاوتی دارند پرسیده ,اصلی داستانتان چگونه ,ملیتهای متفاوتی دارند
درباره این سایت